[ چهارشنبه 91/7/12 ] [ 12:0 صبح ] [ پوررحیمی ]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ الف) سلیم بنقیس هلالى می گوید: در زمان خلافت عثمان، در مسجد النبى(ص) نشسته بودم؛ جمعى از مردم نیز در مسجد درحال گفتگو بودند. على بن ابیطالب(ع) به پاخاست، سوابق خویش در خدمت به اسلام را برشمرد و همگى بر درستى گفتارش گواهى دادند حضرت درباره روزغدیرخم فرمود: مردم درباره ولایت و وصایت از پیامبر خدا(ص) پرسیدند، درآن هنگام خداوند به پیامبرش فرمان داد تا خلیفه و جانشین بعد از خود را معرفى کند و توضیح دهد، همانطور که درباره نماز، روزه، زکات و حج جزئیات را بیان کرده است. آنگاه امام(ع) ادامه داد: «فنصبنی للناس علما بغدیر خم... فقال(ص): ایها الناس اتعلمون ان الله - عز و جل - مولاى و انا مولى المؤمنین و انا اولى بهم من انفسهم قالوا بلى یا رسول الله. قال(ص): قم یا على، فقمت. فقال: من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه». (1) درغدیرخم پیامبرخدا(ص) مرا چنین معرفى کرد: اى مردم، آیا مى دانید که خداوند ولى و سرپرست من است و من ولى و سرپرست شما مؤمنان هستم؛ و من نسبت به جانهاى شما از خودتان سزاوارترم؟ همگى پاسخ دادند: چنین است اى پیامبر خدا. سپس فرمود: على به پاخیز. من برخاستم، آنگاه فرمود:
هر کس من ولى و سرپرست او هستم على بنابى طالب(ع) براو ولایت دارد؛ بار خدایا دوست بدار هرکه على را دوست دارد، و دشمن بدار هر که على را دشمن مى دارد... ب) خطبه غدیریه امیرمؤمنان(ع) در زمان حکومت در دوره حاکمیت على بنابى طالب(ع) اتفاقا روز عید غدیر با جمعه مصادف شد. مسلمانان حضور چشمگیرى پیدا کردند و آن حضرت براى اقامه نماز جمعه و خواندن خطبه هاى آن در برابر مردم قرار گرفت. حسین بنعلى (ع) مى گوید: پنج ساعت از روز گذشته بود[قبل از اذان ظهر]، که پدرم خطبهها را آغاز کرد. او نخست به حمد و ثناى حضرت حق پرداخت، صفات ربوبى اش را برشمرد، حاکمیت مطلق را از آن وى دانست، نعمتهایش را مورد توجه قرار داد و بعد خطاب به مردم فرمود: خداوند تعالى امروز دوعید بسیار بزرگ [جمعه وغدیر] را براى شما در یک زمان قرار داده است؛ دوعیدى که هر یک فلسفه وجودى دیگرى را تکامل مىبخشد و به وسیله هر یک هدایت در دیگرى اثر مى بخشد... سپس فرمود: توحید و ایمان به یگانگى خداوند پذیرفته نمى شود مگر با اعتراف به نبوت پیامبرش محمد(ص) و دین و شریعت محمد(ص) پذیرفته نمى شود مگر با قبول ولایت امر کسى که خدا فرمان ولایتش را داده است؛ و همه این امور سامان نمى پذیرد مگر بعد از توسل و تمسک به اهل ولایت. ج)در دوران خلافت عثمان دویست تن از شخصیّت هاى بزرگ از مهاجر و انصار در مسجد پیامبر دور هم گرد آمده بودندو پیرامون موضوعات مختلفى بحث و گفتگو مى کردند، تا آنجا که سخن به فضایل قریش و سوابق و مهاجرت آنان کشیده شد. هر طایفه اى از قریش به شخصیّت هاى برجسته خود افتخار مى نمود.امیرمؤمنان فقط به سخنان مردم گوش مى داد و سخنى نمى گفت.ناگهان جمعیّت به حضرت روى آورده، درخواست نمودند که زبان به سخن بگشاید. امام به اصرار مردم برخاست و درباره پیوند خود با پیامبر و سوابق خدمات خود به طور گسترده سخن گفت.تا آنجا که فرمود: «به خاطر دارید که روز غدیر خداوند به پیامبر مأموریت داد که همان طور که نماز و زکات و مراسم حج را براى آنانروشن کرده است، مرا پیشواى مردم قرار دهد و براى انجام همین کار پیامبر خطبه اى به ظرح زیر خواند وفرمود: خداوند، انجام کارى را بر عهده من گذارده است، و من از آن مى ترسیدم که بعضى از مردم مرا را در ابلاغ پیام الهى تکذیب کنند،ولى خداوند امر فرمود که آن پیام را برسانم و نوید داد که مرا از شر مردم حفظ خواهد کرد. هان، اى مردم مى دانید خداوند مولاى من و من مولاى مؤمنانم.
آیا من از خود آنان به خودشان اولى هستم؟، همگى گفتند: آرى، در این موقع پیامبر فرمود: على برخیز. من برخاستم. سپس آن حضرت رو به جمعیّت کرد و گفت: «من کنت مولاه فهذا على مولاه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه».
در این موقع سلمان از رسول خدا پرسید: على بر ما چگونه ولایت دارد؟ پیامبر فرمود: «ولاءه کولاى. من کنت اولى به من نفسه; فعلىّ اولى به من نفسه»ولایت على بر شما همانند ولایت من بر شما است. هر کس من بر جان وى اولویت دارم، على نیز بر جان اواولویت دارد» (2)
پی نوشت ها :
1- احتجاج طبرسى، ج 1،صص213 - 214
2-الغدیر، ج 1، صص 153 تا 171
منبع : سایت گفتگوی دینی برچسبها: عید غدیر در سیره ائمه اطهار (ع ) |
||
[ : ] [ این وبلاگ با آدرس http://alghadir91.parsiblog.com در ستاد ساماندهی پایگاه های اینترنتی ثبت و تایید گردیده است ] |